شعر پرورده ی عشق از مثنوی عاشقانه " لیلی و مجنون " اثر " نظامی گنجه ای " ، شاعر قرن ششم و اوایل قرن هفتم انتخاب شده است .
قالب شعر : مثنوی /نوع ادبی : غنایی/محتوا : عاشقانه
1-چون رایت عشق آن جهان گیر /شد چون مه لیلی آسمان گیر
قلمرو زبانی /رایت : پرچم/بیت یک جمله است/جهان گیر و آسمان گیر : صفت مرکب/جهان گیر : صفت جانشین اسم
آسمان گیر : مسند/مه لیلی : ترکیب اضافی
چون : در مصراع اول ، به معنی وقتی که و حرف ربط است . در مصراع دوم ، به معنی مثل و مانند و حرف اضافه است .
آن جهان گیر : ترکیب وصفی و منظور مجنون /ماه و آسمان : تناسب /آسمان : واژه دوتلفظی
قلمرو ادبی:جهان گیر ، آسمان گیر ، قافیه /رایت عشق : اضافه تشبیهی /بیت تشبیه ( وجه شبه : آسمان گیر شدن
آسمان گیر شدن رایت : کنایه از برافراشته شدن رایت/مه : استعاره از چهره ی زیبای لیلی/مه و آسمان : مراعات النظیر
قلمرو فکری: معنی : وقتی آوازه ی عشق مجنون مانند چهره ی زیبای لیلی در جهان پیچید و مشهور شد .
مفهوم : آگاه شدن همه از عشق مجنون نسبت به لیلی . یا : عشق پنهان نمی ماند .
2-برداشته دل ز کار او بخت /درماند پدر به کار او سخت
قلمرو زبانی:بخت : اقبال/درماند : عاجز و ناتوان شد/بیت دو جمله ساده دارد/سخت : قید /نهاد مصراع اول : بخت/نهاد مصراع دوم : پدر/بیت به شیوه ی بلاغی است .کار او در هر دو مصراع : متمم/کار او : ترکیب اضافی/دل برداشتن : فعل مرکب
قلمرو ادبی:بخت و سخت : قافیه/دل برداشتن بخت : استعاره مکنیه و تشخیص/مصراع اول کنایه از خوشبخت نبودن/بخت و سخت : جناس ناهمسان/تکرار واژه های او ، کار/واج آرایی " ر " /دل برداشتن معادل دل کندن است .
قلمرو فکری:معنی : بخت و اقبال از او برگشته بود و پدرش هم از کار او ناامید شده بود /مفهوم : ناامید شدن از درمان عشق مجنون
3-خویشان همه در نیاز با او/هریک شده چاره ساز با او
قلمرو زبانی:خویشان : اقوام ، فامیل/همه : بدل/ چاره ساز : مرکب . به معنی کسی که چاره اندیشی می کند/ .مرجع ضمیر او : پدر مجنون/خویشان : نهاد/نیاز : مشکل پیش آمده/نیاز و او : متمم
قلمرو ادبی:نیاز ، چاره ساز : قافیه/با او : ردیف/واج آرایی مصوت بلند " ا "/درنیاز بودن : کنایه از همراهی در حل مشکل
قلمرو فکری: معنی : آشنایان و نزدیکان ، هرکدام برای حل مشکل مجنون چاره ای می اندیشیدند .
مفهوم : چاره اندیشی و م برای حل مشکل و همیاری
4-بیجارگی ورا چو دیدند/در چاره گری زبان کشیدند
قلمرو زبانی:ورا : مخفف " وی را " یا " او را " و نقش مضاف الیه برای گروه مفعولی دارد/بیچارگی ورا : مفعول/بیچارگی : درماندگی/زبان کشیدند : گفتگو کردند/چو : وقتی که ، حرف ربط /نهاد هر دو جمله : مجنون/بیچارگی و چاره گری : وندی/ی » در چاره گری : مصدری
چاره گری : متمم/زبان کشیدند : فعل مرکب
قلمرو ادبی:دیدند ، شنیدند : قافیه/زبان کشیدند : کنایه از سخن گفتند/بیچارگی و چاره گری : اشتقاق/ واج آرایی " ر " و " چ "
قلمرو فکری:معنی : وقتی درماندگی او را دیدند ، برای چاره جویی به گفتگو پرداختند .مفهوم : 1- همفکری در رفع مشکل و تاکید بر م
2- همیاری ، نوع دوستی
5-گفتند به اتفاق یک سر/کز کعبه گشاده گردد این در
قلمرو زبانی:به اتفاق : همگی/یک سر : همه با هم/به اتفاق و یک سر : هر دو قید و رابطه معنایی ترادف/بیت دو جمله و یک جمله مستقل مرکب
نهاد در مصراع اول : خویشان ( محذوف )/نهاد در مصراع دوم : این در/این در : ترکیب وصفی/کعبه : متمم/ گشاده : مسند/گشاده گردد : فعل مجهول/بیت به شیوه ی بلاغی است/ .ساخت واژه کعبه : ساده
قلمرو ادبی:یک سر و این در : قافیه/در : استعاره از مشکل/گشوده شدن در : کنایه از حل مشکل/کعبه : مجاز از زیارت خانه کعبه/واج آرایید»
قلمرو فکری:معنی : همه با هم گفتند که برای حل این مشکل باید به زیارت خانه کعبه رفت ./مفهوم : حلال مشکلات خداوند است .
6-حاجت گه جمله ی جهان اوست/محراب زمین و آسمان اوست
قلمرو زبانی:حاجتگه : محل برآورده شدن حاجات/محراب : عبادتگاه ، جای ایستادن پیش نماز در مسجد ( محراب اسلامی از " مهرابه " های میترایسم گرفته شده که محل قربانی و نیایش بوده است ) محراب عربی شده ی " مهراب " است/ .حاجت گه جمله جهان ، محراب زمین و آسمان : مسند/زمین و آسمان : تناسب/او : کعبه ( کاربرد ضمیر شخصی برای غیر انسان)/حاجتگه : غیر ساده وندی/نوع " واو " : حرف عطف/ آسمان : معطوف/محراب زمین و آسمان : دو ترکیب اضافی
قلمرو ادبی:جهان ، آسمان : قافیه/اوست : ردیف/زمین و آسمان : مراعات النظیر ، تضاد/جهان : مجاز از مردم جهان/زمین و آسمان : مجاز از کل موجودات زمینی و آسمانی/واج آرایی " ج " ، مصوت بلند " ا "
قلمرو فکری:معنی : خداوند ( کعبه ) قبله گاه همه جهانیان است و همه رو به درگاه خداوند دارند /.مفهوم : خانه خدا محل رفع حاجات جهانیان و مقدس است .
7-چون موسم حج رسید برخاست/اشتر طلبید و محمل آراست
قلمرو زبانی:موسم : هنگام ، زمان ، فصل/محمل : کجاوه ، تخت روان ( هم خانواده با : حمل ، حامل ، تحمیل)/طلبید : درخواست کرد ، طلب کرد/آراست : آماده کرد ، مهیا کرد/اشتر : کاربرد واژه کهن/چون : وقتی که ، حرف ربط است/ مصراع اول یک جمله مستقل مرکب و مصراع دوم دو جمله ساده است/بیت چهار جمله دارد/اشتر و محمل : مفعول
نهاد در مصراع دوم : محذوف ( پدر مجنون )/برخاست : فعل پیشوندی ، ماضی ساده ( برخاست ، اهمیت املایی دارد )/نهاد جمله اول : موسم حج/زمان افعال طلبید و آراست : ماضی ساده/نهاد افعال برخاست ، طلبید و آراست : محذوف ( پدر مجنون )/اشتر و محمل : تناسب
قلمرو ادبی:آراست ، برخاست : قافیه/محمل آراستن : کنایه از آماده سفر شدن/محمل و اشتر : مراعات النظیر/واج آرایی " س " ، " ت "
قلمرو فکری: معنی : وقتی که زمان رفتن به حج فرارسید ، پدرش شتر،کجاوه و وسایل سفر را آماده کرد
مفهوم : آمادگی پدر مجنون برای رفتن به زیارت خانه خدا و اعتقاد به مشکل گشایی
8-فرزند عزیز را به صد جهد/بنشاند چو ماه در یکی مهد
قلمرو زبانی:مهد : کجاوه ، محمل ، تخت روان ( در اصل گهواره است )/چو : مثل و مانند/صد : عدد کثرت/بیت یک جمله ساده است/
صد جهد : ترکیب وصفی و متمم/یکی : نشانه نکره ، ناشناس/فرزند عزیز : ترکیب وصفی و مفعول/
نهاد بیت : محذوف ( پدر مجنون )/بیت به شیوه بلاغی است/صد و یکی : تناسب و تضاد/صد جهد : نشانه نیتی مجنون از رفتن به سفر حج
قلمرو ادبی:جهد ، مهد : قافیه/جهد و مهد : جناس ناهمسان/صد : نماد زیادی/بیت تشبیه دارد ( وجه شبه : زیبایی ، تابندگی)/واج آرایی " ه "
نکته : یک وجه شبه زیبایی است و وجه شبه دیگر نجومی است . زیرا ماه هر برج وارد یک جایگاهی می شود . مجنون مثل ماه وارد جای خود در محمل شد .
قلمرو فکری:معنی : پدر فرزند عزیزش را که مانند ماه زیبا بود با تلاش فراوان سوار کجاوه کرد /.
مفهوم : تلاش فراوان پدر برای بردن فرزند به سفر حج
9- آمد سوی کعبه سینه پرجوش/چون کعبه نهاد حلقه بر گوش
قلمرو زبانی:پرجوش : پراز درد و غصه/چون : مانند ، مثل . حرف اضافه/بیت به شیوه بلاغی است/سینه و گوش : تناسب / حلقه و گوش : تناسب
سینه پرجوش : قید حالت/ پرجوش : صفت مرکب/کعبه و گوش : متمم/حلقه : مفعول . ساخت واژه حلقه : ساده/نهاد فعل های آمد و نهاد : محذوف ( پدر مجنون )
قلمرو ادبی:پرجوش ، گوش : قافیه/مصراع دوم تشبیه ( مجنون از نظر حلقه به گوش بودن به کعبه تشبیه شده است . وجه شبه : حلقه بر گوش)
حلقه : ایهام . یک معنی ، حلقه ی در کعبه است و معنی دوم ، حلقه گوش غلامان/سینه پرجوش بودن : کنایه از ناراحتی فراوان ، اضطراب برای حل مشکل/حلقه در گوش بودن : کنایه از اطاعت کردن ، مطیع بودن/سینه و گوش : مراعات النظیر/ کعبه : تکرار/ سینه : مجاز از دل
بیت تشخیص دارد ( به علت این که معتقد است کعبه گوش دارد )
قلمرو فکری:معنی : با اضطراب و ناراحتی به سوی خانه کعبه آمد و به حلقه ی در خانه خدا متوسل شد
10-گفت ای پسر این نه جای بازی است/بشتاب که جای چاره سازی است
قلمرو زبانی:بازی : بازیچه ، بیهوده کاری/این : این مکان ، اینجا/بیت پنج جمله دارد . مصراع دوم یک جمله مستقل مرکب است/ای: نشانه ندا/ پسر : منادا/بشتاب : فعل امر/نه است : نیست ( نه جز فعل است )/این : ضمیر اشاره و مرجع ، خانه کعبه/نهاد فعل گفت : محذوف ( پدر مجنون )/ساخت واژه بازی : ساده
قلمرو ادبی:بازی ، چاره سازی : قافیه/است : ردیف/واج آرایی مصوت بلند " ا " /جای : تکرار
قلمرو فکری:معنی :گفت : ای پسر ، اینجا مکان بازی و بیهوده کاری نیست . عجله کن زیرا این مکان جای برطرف کردن مشکلات است
مفهوم : در اوج مشکلات باید به خدا متوسل شد.
11- گو ، یا رب از این گزاف کاری/توفیق دهم به رستگاری
قلمرو زبانی:گزاف کاری : بیهوده کاری/رستگاری : سعادت/چاره سازی : علاج ، حل کردن مشکل/توفیق : یکی شدن خواست خدا با خواست بنده/بیت سه جمله دارد/ گو : فعل امر/گزاف کاری ، چاره سازی : وندی مرکب/رستگاری : وندی ، متمم/این گزاف کاری : ترکیب وصفی و متمم/یا : نشانه ندا / رب : منادا/رستگاری : واژه دو تلفظی/نقش " م " در " دهم " : هم می توان مفعول در نظر گرفت ( مرا توفیق ده ) ، و هم متمم ( به من توفیق ده)
قلمرو ادبی: گزاف کاری ، رستگاری : قافیه/گزاف کاری : کنایه از عشق/واج آرایی مصوت بلند ا» گزاف کاری و رستگاری : تضاد معنایی/
قلمرو فکری: معنی : بگو ای خدا مرا از این بیهوده کاری ( عشق ) نجات بده و مرا به رستگاری و خوشبختی برسان .
مفهوم : 1- شرط حل شدن مشکل ، توفیق الهی است/2- رستگاری در دست خداوند است .
12- دریاب که مبتلای عشقم/آزاد کن از بلای عشقم
قلمرو زبانی:دریاب : کمکم کن/ مبتلا : گرفتار/بیت دارای سه جمله است و مصراع اول یک جمله مستقل مرکب/"م " در " عشقم " در
مصراع اول ، مخفف فعل هستم و در مصراع دوم ، مفعول ( مرا آزاد کن )/بلای عشق : ترکیب اضافی و متمم/مبتلای عشق : مسند/م» در بلای عشقم ، جهش ضمیر دارد ( من را از بلای عشق آزاد کن )/ مصراع دوم به شیوه بلاغی است
قلمرو ادبی:مبتلا ، بلا : قافیه/ عشقم : ردیف/مبتلا ، بلا : اشتقاق / عشق : تکرار/بلای عشق : اضافه تشبیهی/واج آرایی مصوت بلند " ا "/
قلمرو فکری:معنی : بگو ای خدا من سخت عاشق و گرفتار عشق هستم . به من کمک کن و من را از بلا و مصیبت عشق نجات بده
13- مجنون چو حدیث عشق بشنید/اول بگریست پس بخندید
قلمرو زبانی:بیت دارای سه جمله است/پس : قید/ چو : وقتی که/نهاد مصراع اول : مجنون/نهاد فعل ها در مصراع دوم : محذوف ( مجنون)/
حدیث عشق : ترکیب اضافی و مفعول/بگریست و بخندید : رابطه معنایی تضاد
قلمرو ادبی:بشنید ، بخندید : قافیه/واج آرایی مصوت بلند " ی "/گریستن و خندیدن : تضاد/
قلمرو فکری:معنی : مجنون وقتی سخن عشق را شنید ، ابتدا گریه کرد و سپس خندید /.مفهوم : - تغییر رفتار دادن مجنون با شنیدن نام عشق
- عشق هم درد دارد و هم شادی/ارتباط معنایی دارد با بیت زیر از حافظ :میان گریه میخندم که چون شمع اندرین مجلس
زبان آتشینم هست لیکن درنمی گیرد
14-از جای چو مار حلقه برجست/در حلقه ی زلف کعبه زد دست
قلمرو زبانی:بیت دو جمله ساده دارد/چو : مثل ، مانند . حرف اضافه/جای ، مار ، حلقه زلف کعبه : متمم/مار حلقه : مار حلقه زده/برجست : یک دفعه پرید/مار و حلقه زدن : تناسب/ دست : مفعول/نهاد بیت : محذوف ( مجنون )/زلف و دست : تناسب/مصراع دوم به شیوه بلاغی است/
قلمرو ادبی:برجست و دست : قافیه/در حلقه دست زدن : کنایه از متوسل شدن/مصراع اول تشبیه ( مجنون به مار تشبیه شده است)/
حلقه زلف : اضافه تشبیهی/زلف کعبه : اضافه استعاری و تشخیص/حلقه زلف کعبه : استعاره مصرحه از حلقه در/حلقه و حلقه : جناس تام/
قلمرو فکری:معنی : سریع مانند ماری که به دور خود حلقه زده باشد از جای خود بلند شد و حلقه در خانه خدا را در دست گرفت .
مفهوم : متوسل شدن به خدا
15- می گفت ، گرفته حلقه در بر/کامروز منم چو حلقه بر در
قلمرو زبانی:بیت سه جمله و یک جمله مستقل مرکب دارد/کامروز : که امروز/امروز : قید زمان/جمله ی وابسته ی (( گرفته حلقه در بر )) : نقش قیدی دارد /.نهاد در مصراع اول : محذوف ( مجنون)/ نهاد در مصراع دوم : من/چو : مثل ، مانند . حرف اضافه است/م» در " منم " مخفف فعل اسنادی است ( هستم )/بر درمصراع اول : آغوش ، بغل و در مصراع دوم : حرف اضافه/چو حلقه بر در : مسند/حلقه و در : تناسب/
قلمرو ادبی:بر ، در : قافیه/مصراع دوم تشبیه دارد ( وجه شبه : آویزان بودن ، اتصال)/بر و بر : جناس تام/واج آرایی " ر " ، " د " /در ، بر : جناس ناهمسان/حلقه بر در بودن : کنایه از متوسل بودن/در بر ، بر در : آرایه ی عکس/
قلمرو فکری:معنی : مجنون در حالی که حلقه در کعبه را در آغوش گرفته بود ، می گفت امروز من مانند حلقه ای که به در آویزان باشد به تو متوسل شده ام .مفهوم : متوسل شدن به درگاه خداوند برای دعای خالصانه
15- گویند ز عشق کن جدایی/این نیست طریق آشنایی
قلمرو زبانی:طریق : راه ، رسم/جدایی : دوری/آشنایی : عشق ، دوستی/گویند : فعل مضارع اخباری ( می گویند )/بیت سه جمله دارد و مصراع اول یه جمله مستقل مرکب/نهاد فعل می گویند : محذوف ( آنها )/نهاد در مصراع دوم : این/عشق : متمم/جدایی کن : فعل مرکب/طریق آشنایی : ترکیب اضافی . نقش مسندی دارد/بیت به شیوه بلاغی است/آشنایی ، جدایی : وندی/واژه آشنایی دو تلفظی است/مرجع ضمیر این : جدایی کردن از عشق/
قلمرو ادبی:جدایی ، آشنایی : قافیه/آشنایی ، جدایی : تضاد معنایی/
قلمرو فکری:معنی : به من می گویند عشق خود را فراموش کن ، اما این راه و رسم دوستی و عاشقی نیست
مفهوم : پایداری در عشق / وفاداری در عشق
این بیت با بابیت زیر ارتباط معنایی دارد :بگفتا دوستیش از طبع بگذار/بگفت از دوستان ناید چنین کار
17-پرورده عشق شد سرشتم/ جز عشق مباد سرنوشتم
قلمرو زبانی:پرورده : پرورش یافته/سرشت : فطرت ، ذات ، وجود/نهاد مصراع اول : سرشت/ نهاد مصراع دوم : سرنوشت/پرورده ی عشق : ترکیب اضافی و نقش مسند دارد/مباد : فعل دعایی به معنی نباشد/بیت به شیوه ی بلاغی است/ م » در واژه های " سرشتم " و " سرنوشتم " : مضاف الیه/بیت دو جمله دارد و هر مصراع ، یک جمله سه جزئی با مسند است./
قلمرو ادبی:سرشتم ، سرنوشتم : قافیه/عشق : تکرار/واج آرایی " ش "/
قلمرو فکری:معنی : ذات من با عشق پرورش یافته است ، خدا کند که سرنوشتی جز عشق ورزیدن نداشته باشم .
مفهوم : عشق ، ذاتی است / وفاداری در عشق
- یا رب به خدایی خداییت/وان گه به کمال پادشاییت
قلمرو زبانی:این بیت با بیت بعدی موقوف المعانی است/کمال : کامل بودن ، تمام بودن/بیت سه جمله است/ یا : نشانه ندا / رب : منادا/فعل " قسم می دهم " در هر دو مصراع به قرینه معنوی حذف شده است/خدایی خداییت» و " کمال پادشاییت " به حکومت مطلق خداوند اشاره دارد/
" ت " در " خدایی خداییت و کمال پادشاییت " : مضاف الیه ( خدایی تو / پادشاهی تو )به »در هر دو مصراع معنای سوگند دارد
سرنوشت : مرکب
قلمرو ادبی: خداییت ، پادشاییت : قافیه/خدا : تکرار/
قلمرو فکری: معنی : خداوندا تو را به خداوندی خودت و به کمال فرمانرواییت سوگند می دهم .مفهوم : بیان عظمت و قدرت خداوند
19-کز عشق به غایتی رسانم/کاو ماند اگر چه من نمانم
قلمرو زبانی:غایت : نهایت/کز : که از/کاو : که او/بیت سه جمله دارد و همراه با بیت قبل ، یک جمله مستقل مرکب/م » در " رسانم " : مفعول ( مرا برسان )/ مرجع ضمیر " او " : هم می تواند عشق باشد و هم معشوق/نهاد مصراع اول : محذوف ( خداوند)/ رسانم : فعل امر/اگرچه : حرف ربط وابسته ساز/
قلمرو ادبی:رسانم ، نمانم : قافیه/واج آرایی " م "/
قلمرو فکری:معنی : خداوندا در عشق مرا به آن مرحله ای برسان که اگر من بمیرم عشق او باقی بماند .
مفهوم : آرزوی طول عمر لیلی / از خود گذشتگی در عشق / جاودانگی عشق
20- گرچه ز شراب عشق مستم/عاشق تر از این کنم که هستم
قلمرو زبانی:بیت بر روی هم ،یک جمله مستقل مرکب است/م» در " هستم " مخفف فعل اسنادی و در " کنم " نقش مفعول دارد/مست و عاشق تر : مسند/شراب عشق : متمم قیدی / ترکیب اضافی/عاشق تر : وندی/شراب و مست : تناسب/نهاد مصراع اول : محذوف ( من)/ نهاد فعل " کن " : محذوف ( تو ) و نهاد فعل " مستم " : ( من )/
قلمرو ادبی:مستم و هستم : قافیه/عشق و عاشق : اشتقاق/ شراب عشق : اضافه تشبیهی ( وجه شبه : از خود بی خود شدن)/مستم و هستم : جناس ناهمسان/از شراب عشق مست بودن : کنایه از عاشق بودن/واج آرایی " ش "
قلمرو فکری: معنی : مجنون از خداوند می خواهد با وجود این که بسیار عاشق است اما عشق او را بیشتر گرداند .
مفهوم : پایداری در عشق / عاشق ، سرمست از عشق است و افزونی عشق را می خواهد
ارتباط معنایی دارد با ابیات زیر : اسیرش نخواهد رهایی زبند/شکارش نجوید خلاص از کمند
- من مست می عشقم هشیار نخواهم شد/وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
21- از عمر من آن چه هست بر جای/بستان و به عمر لیلی افزای
قلمرو زبانی:بیت سه جمله دارد/هست برجای : باقی مانده است/بستان : فعل امربه معنای بگیر / گذرا به مفعول/افزای : فعل امر به معنای اضافه کن / گذرا به مفعول و متمم/عمر من و عمر لیلی : ترکیب اضافی . نقش متممی دارند/واو : حرف ربط/نهاد در مصراع دوم : محذوف ( خداوند )
در بیت حذف وجود دارد . خدایا ( حذف به قرینه معنوی ) از عمر من آن چه برجای مانده است ، آن عمر را ( حذف به قرینه معنوی ) به عمر لیلی اضافه کن
قلمرو ادبی:جای ، افزای : قافیه/عمر : تکرار/بستان و افزای : تضاد معنایی/
قلمرو فکری:معنی : خداوندا آنچه از عمر من باقی مانده است بگیر و به عمر لیلی اضافه کن .
مفهوم : ازخود گذشتگی و ایثار عاشقانه / فدا شدن برای بقای عشق / فنای در راه عشق
ارتباط معنایی دارد با بیت زیر : آنکه شد هم بی خبر هم بی اثر/از میان جمله او دارد خبر
22- می داشت پدر به سوی او گوش/کاین قصه شنید ،گشت خاموش
قلمرو زبانی:بیت سه جمله دارد . مصراع اول یک جمله ساده و مصراع دوم یک جمله مستقل مرکب/خاموش : ساکت
نهاد مصراع اول ( پدر ) و نهاد مصراع دوم محذوف ( پدر )/کاین : وقتی که این/این قصه : ترکیب وصفی / نقش مفعولی دارد/گشت خاموش : جمله سه جزئی اسنادی ( خاموش : مسند )/می داشت گوش : گوش می داشت ، یعنی گوش می کرد و فعل مرکب/ بیت به شیوه بلاغی است/
قصه ، گوش و شنید : تناسب/این قصه : ماجرا ، عاشق تر شدن مجنون/
قلمرو ادبی:خاموش ، گوش : قافیه/واج آرایی " ش "/
قلمرو فکری:معنی : پدر مجنون که به سخنان او گوش می کرد وقتی که این نجواهای او را شنید ساکت شد و دیگر حرفی نزد
مفهوم : تسلیم شدن در برابر خواست فرزند
23- دانست که دل اسیر دارد/ دردی نه دواپذیر دارد
قلمرو زبانی:بیت سه جمله و یک جمله مستقل مرکب دارد/نه دوا پذیر : درمان ناپذیر/درد و دوا : تناسب و تضاد/نهاد دانست : محذوف ( پدر )/نهاد دارد : محذوف (مجنون )/دردی : وندی/دل و دردی : مفعول/
قلمرو ادبی:اسیر و دواپذیر : قافیه/دارد : ردیف/واج آرایی " د " ، " ر " /دل اسیر داشتن : کنایه از عاشق بودن/ درد دوا ناپذیر : استعاره از عشق/
اسیر بودن دل : تشخیص
قلمرو فکری:معنی : پدر فهمید که پسرش اسیر و گرفتار عشق است و این درد عشق او درمانی ندارد .
مفهوم : درد عشق ، درمان ناپذیر است / هیچ دارویی نمی تواند درد عشق را درمان کند به جز وصال
ارتباط معنایی دارد با : دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست/گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
بیدادظالمان درس چهارم فارسی دهم
، ,عشق ,جمله ,مصراع ,بیت ,حلقه ,مصراع دوم ,قلمرو فکری ,فکری معنی ,واج آرایی ,مصراع اول ,تضاد معنایی قلمرو
درباره این سایت